شهر پروانه
از آهنگ عبورت خوابِ کوچه مختصر می شد
تمام شهر وقتی راه میرفتی خبر می شد
به پا کردی تو آتش در میانِ شهر پروانه
و در هر لحظه چندین بالِ خسته شعله ور می شد
در آب حوض وقتی دست و صورت شسته ای دیدم
که گاهی گوشه ای از روسریِ ماه،تر می شد
فقط از ساعتم باید بپرسی بی تو،بعد از تو
چگونه روز را شب کردم و شبها سحر می شد
دلم اندازه ات هرگز نشد،هرکار میکردم
برایت تنگ بود و تنگ بود و تنگ تر می شد
جواد کاظمینی/مجموعه ی "بیست دقیقه به هشت"/انتشارات فصل پنجم