آتیش بزن هرجور دوس داری
تقویمی که کلش زمستونه
من توو روزای سرد جا موندم
حالم مثه موهات پریشونه
چترم شکسته زیره پاهات و
داره رو موهام برف میباره
سردم شده آغوشتو وا کن
شاید زمستون دست برداره
دستاتو از من پس گرفتی و
بغضت رو شاله گردنم کردی
از رد پاهات رو زمین پیداس
راهی که رفتی برنمیگردی
آتیش بزن هرجور دوس داری
مردی روکه دنیاش داغونه
میخوام ببینم وقتی میسوزم
از من به غیر از تو چی میمونه
فنجونم و اروم برگردون
میخوام که از فاله تو خالی شه
این فاله آخرو بگیر از من
قصه م داره کم کم تموم میشه
باور نکن که زنده میمونم
وقتی که جونم دسته چشماته
وقتی که راهارو قرق کردی
مقصد فقط بن بسته چشماته
رفتی و فصلا رو به هم ریختی
بعده زمستون باز زمستونه
قندیل بسته زندگیم اما
دنیا همینجوری نمیمونه
باید یکی پیداشه تا هستم
از شونه هام این بارو برداره
باید برم جایی که تقویمش
هر چار فصل و توو خودش داره
(جواد کاظمینی)
رفیق باید از غریبه ها بشنویم
وبلاگ زیبا وجذابی دارید تبریک میگم
استعداد خوبی دارید با ارزوی موفقیت برای شما