.

.

سروده های جواد کاظمینی
.

.

سروده های جواد کاظمینی

سیاهی

سیاهی

 

شبهای من به غیرِ سیاهی نداشتند

جز چند حسِّ مبهم و واهی نداشتند

  

گنجشکهای باغ شبیه من اند چون

هرگز امید و پشت و پناهی نداشتند

 

گم می شوند بینِ من و شهر سایه ها

بیچاره های شب زده "ماه"ی نداشتند

 

هر روز میرسی و مرا دوره میکنی

بن بست های من به تو راهی نداشتند

 

جنگل به دست آتشِ دیوانه گُر گرفت

امّا درخت ها...

               گناهی نداشتند

جواد کاظمینی