-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 18 آذر 1394 01:20
سه قطره خون! نشسته ای که مرا در خودم بمیرانی شکار میکنی ام مثل مرغ دریایی منی که چشم به منقار بسته ام بستم ندیده ام به قشنگی بوسه ات جایی مرا بگیر و از این آب ها رهایم کن که مرگ بین لبان تو زندگی بخش است تمام هستی من تکه پاره ی دلم است که زیر سرزنش دست و پای تو پخش است همیشه با تو گذارم به عشق می افتد همیشه بی تو...
-
هوا پس است...
دوشنبه 16 آذر 1394 00:21
بیرون هوا پس است که در میخورد به هم بد یمن مثل اینکه سفر میخورد به هم بیرون هوا پس است نه "ماه"ی ستاره ای باران گرفته خوابِ سحر می خورد به هم پاهات سست می شود آنجا که رو به روت گاهی دو دل،دو دست،دو سر می خورد به هم حتمن سلامتی ِ دو چشم خمارِ توست لب های سرخِ جام اگر می خورد به هم هر روز یک عذابِ غم انگیزِ...
-
زمستون
شنبه 14 آذر 1394 19:34
آتیش بزن هرجور دوس داری تقویمی که کلش زمستونه من توو روزای سرد جا موندم حالم مثه موهات پریشونه چترم شکسته زیره پاهات و داره رو موهام برف میباره سردم شده آغوشتو وا کن شاید زمستون دست برداره دستاتو از من پس گرفتی و بغضت رو شاله گردنم کردی از رد پاهات رو زمین پیداس راهی که رفتی برنمیگردی آتیش بزن هرجور دوس داری مردی روکه...
-
بیست دقیقه به هشت!
جمعه 13 آذر 1394 02:19
-
حوای من...
جمعه 13 آذر 1394 02:18
حوای من عاشق شدیم تا که دگرگونمان کنند تا در ورای حادثه مجنونمان کنند حوای من بیا که بچینیم سیب سرخ اینجا بهشت نیست که بیرونمان کنند بشکن،غرور آینه را خدشه دار کن بگذار تا به آینه مدیونمان کنند از بس که پشت پنجره بودیم،کل عمر آخر کنار پنجره مدفونمان کنند نوبت به آن رسیده که در امتداد عشق غلطان به جویِ دامنِ پر خونمان...
-
نباید من نباید دل
جمعه 13 آذر 1394 02:02
-
بهانه
جمعه 13 آذر 1394 01:34
-
در انتظار
جمعه 13 آذر 1394 01:33
-
پر از راز
جمعه 13 آذر 1394 01:31
پر از واژه اند نگاهشان که میکنم تازه میفهمم که نمیفهمم!! دنیایی در مدارشان میچرخد... کتابهایی که بهترین صفحاتش در آنها گنجانده شده است و شاعرانی که به دست آنها شاعر شده اند و شاعرانی که به پای آنها شعر ریخته اند پر از رمز پر از راز پر از حرفهایی که یا باید فیلسوف باشی تا بفهمیشان یا شاعر باشی که بسراییشان یک شب برفی...
-
حسرت انگور
جمعه 13 آذر 1394 01:30
-
شروع آخر
جمعه 13 آذر 1394 01:29
شروع آخر به عکسِ کهنه ی لای کتاب،خندیدی به گریه گریه ی من بی حساب،خندیدی کنارِ سانحه ی تندباد خاطره ام به گیجیِ سرِ این آسیاب،خندیدی طناب را به سر و شاخه های من بستی نگاه کردم و تو روی تاب،خندیدی چه شد؟چرا؟به چه جرمی؟که بود؟تا به کجا؟... سوال های مرا در جواب،خندیدی ا گر به یاری فنجان قهوه بیدارم... اگر به دلخوشی اش...
-
عطر همیشگی
جمعه 13 آذر 1394 01:26
بعضی چیزها فاصله را نقض میکند مثلن تو مرا به اسم کوچک صدا کنی یا من به جای "بله" بگویم "جانم" (یک حرفِ ساده) میشود چشمانت را ببندی،دستهایت را باز کنی آرام آرام انگشتانت را به هم برسانی و بگویی: «بازهم عطر همیشگی؟!» (خیال) میشود بروی کنار پنجره منتظر بنشینی ماه که آمد دست تکان دهی ذوق کنی آب دهانت...
-
حوای من
جمعه 13 آذر 1394 01:24
-
شهرِ پروانه
جمعه 13 آذر 1394 01:16
شهر پروانه از آهنگ عبورت خوابِ کوچه مختصر می شد تمام شهر وقتی راه میرفتی خبر می شد به پا کردی تو آتش در میانِ شهر پروانه و در هر لحظه چندین بالِ خسته شعله ور می شد در آب حوض وقتی دست و صورت شسته ای دیدم که گاهی گوشه ای از روسریِ ماه،تر می شد فقط از ساعتم باید بپرسی بی تو،بعد از تو چگونه روز را شب کردم و شبها سحر می شد...
-
آتش زیرِ خاکستر
جمعه 13 آذر 1394 01:14
آتش زیر خاکستر تو با پاییز همدستی و من با برگ همبستر و میخواهم تورا با دوریَت از پیش هم بهتر من از سرمای احساست شکایت می کنم،اما تو همرنگ زمستانی و آتش زیر خاکستر من آن گلدانِ کهنه پشت دیوار اتاقت یا گلِ خشکی اگر تا خورده بینِ صفحه ی دفتر... تو زیبایی و جایت دست های سرد گلدان نیست همان یاسِ سپیدی بسته بر گیسوی یک دختر...
-
سیاهی
جمعه 13 آذر 1394 01:10
سیاهی شبهای من به غیرِ سیاهی نداشتند جز چند حسِّ مبهم و واهی نداشتند گنجشکهای باغ شبیه من اند چون هرگز امید و پشت و پناهی نداشتند گم می شوند بینِ من و شهر سایه ها بیچاره های شب زده "ماه"ی نداشتند هر روز میرسی و مرا دوره میکنی بن بست های من به تو راهی نداشتند جنگل به دست آتشِ دیوانه گُر گرفت امّا درخت ها......
-
عوض شود...
جمعه 13 آذر 1394 01:04
عوض شود... حرفی بزن که حال و هوایم عوض شود لحنی که مانده توی صدایم عوض شود با من قدم بزن که مگر روز آخری کوچه به کوچه دلهره هایم عوض شود آمد صدای "اشهد ان لا اله..." نه یکبار می شود که خدایم عوض شود؟! یک لحظه با تو زندگی و بعد، مرگ،مرگ... نفرین به من اگر که دعایم عوض شود این آرزو فسیل شده در دلم،شبی با آدمِ...