.

.

سروده های جواد کاظمینی
.

.

سروده های جواد کاظمینی

حوای من...

حوای من

عاشق شدیم تا که دگرگونمان کنند

تا در ورای حادثه مجنونمان کنند

 

حوای من بیا که بچینیم سیب سرخ

اینجا بهشت نیست که بیرونمان کنند

 

بشکن،غرور آینه را خدشه دار کن

بگذار تا به آینه مدیونمان کنند

 

از بس که پشت پنجره بودیم،کل عمر

آخر کنار پنجره مدفونمان کنند

 

نوبت به آن رسیده که در امتداد عشق

غلطان به جویِ دامنِ پر خونمان کنند 

 

جواد کاظمینی/مجموعه ی "بیست دقیقه به هشت"/انتشارات فصل پنجم

شروع آخر

شروع آخر

 

به عکسِ کهنه ی لای کتاب،خندیدی

به گریه گریه ی من بی حساب،خندیدی

 

کنارِ سانحه ی تندباد خاطره ام

به گیجیِ سرِ این آسیاب،خندیدی

 

طناب را به سر و شاخه های من بستی

نگاه کردم و تو روی تاب،خندیدی

 

چه شد؟چرا؟به چه جرمی؟که بود؟تا به کجا؟...

سوال های مرا در جواب،خندیدی

 

اگر به یاری فنجان قهوه بیدارم...

اگر به دلخوشی اش وقتِ خواب،خندیدی...

 

شروعِ آخرِ من بود آن غروبی که...

به عکس کهنه ی لای کتاب،خندیدی

 

جواد کاظمینی/مجموعه ی "بیست دقیقه به هشت"/انتشارات فصل پنجم

آتش زیرِ خاکستر

آتش زیر خاکستر

 

تو با پاییز همدستی و من با برگ همبستر

و میخواهم تورا با دوریَت از پیش هم بهتر

 

من از سرمای احساست شکایت می کنم،اما

تو همرنگ زمستانی و آتش زیر خاکستر

 

من آن گلدانِ کهنه پشت دیوار اتاقت یا

گلِ خشکی اگر تا خورده بینِ صفحه ی دفتر...

 

تو زیبایی و جایت دست های سرد گلدان نیست

همان یاسِ سپیدی بسته بر گیسوی یک دختر

 

و می ترسم از آن روزی که میگویی به لحنی تلخ

تو،با پاییز همدستی و من، با برگ همبستر 

 

جواد کاظمینی/مجموعه ی "بیست دقیقه به هشت"/انتشارات فصل پنجم