آتش زیر خاکستر
تو با پاییز همدستی و من با برگ همبستر
و میخواهم تورا با دوریَت از پیش هم بهتر
من از سرمای احساست شکایت می کنم،اما
تو همرنگ زمستانی و آتش زیر خاکستر
من آن گلدانِ کهنه پشت دیوار اتاقت یا
گلِ خشکی اگر تا خورده بینِ صفحه ی دفتر...
تو زیبایی و جایت دست های سرد گلدان نیست
همان یاسِ سپیدی بسته بر گیسوی یک دختر
و می ترسم از آن روزی که میگویی به لحنی تلخ
تو،با پاییز همدستی و من، با برگ همبستر
جواد کاظمینی/مجموعه ی "بیست دقیقه به هشت"/انتشارات فصل پنجم