حوای من
عاشق شدیم تا که دگرگونمان کنند
تا در ورای حادثه مجنونمان کنند
حوای من بیا که بچینیم سیب سرخ
اینجا بهشت نیست که بیرونمان کنند
بشکن،غرور آینه را خدشه دار کن
بگذار تا به آینه مدیونمان کنند
از بس که پشت پنجره بودیم،کل عمر
آخر کنار پنجره مدفونمان کنند
نوبت به آن رسیده که در امتداد عشق
غلطان به جویِ دامنِ پر خونمان کنند
جواد کاظمینی/مجموعه ی "بیست دقیقه به هشت"/انتشارات فصل پنجم
شعراتون زیباست وبلاگ قشنگی هم دارید
درود...

عالی بود!!
مثل همیشه با سلیقه و زیبا...
شاداب،سلامت و موفق باشید...